عزیز آذربایجان
چندی است گروه هایی که خود را "پان ترکیست" می نامند، به بهانه رهایی خلق ترک! دست به دروغ پردازیها، توهین و جسارت به تاریخ و ملت ایران نموده اند .اینان در پی تحریک دشمنان فرهنگ ایران میخواهند برای آذربایجان و آذربایجانی "ملیت"، "زبان" و "تاریخ" جدا بسازند و بدین سبب موجبات جدایی این بخش از سرزمین ایران را فراهم سازند. آنان در پی تاریخ سازی برای آذربایجانی هایی هستند که هرچند زبانشان ترکی شده است، اما تبار، فرهنگ، مذهب و تاریخشان تفاوتی با سایرِ ایرانیان ندارد. در این جستار سعی دارم که به این موضوع با ارائه دلایل و اسناد معتبر بپردازم. با توجه به اهمیت موضوع، شخصاً با آقای پروفسور پیتر گلدن(Peter B. Golden) استاد تاریخ دانشگاه راتگرز آمریکا تماس گرفتم که در انتهای همین جستار یکی از پاسخهای ایشان را قرار دادم که گواهی است دیگر بر ترکی شدن زبان مردم آذربایجان در چند قرن پیش.
__________________________________________________ ___________
از آذربایجان به عنوان یکی از بخشهای اصلی ایران، به مراتب در ادبیات فارسی به نیکی یاد شده است:
اسعد گرگانی: گزیده هر چه در ایران بزرگان... ز آذربایگان و ری و گرگان
نظامی گنجوی: از آنجا بتدبیر آزادگان... بیامد سوی آذرآبادگان
شاهنامه: به یک ماه در آذرآبادگان... ببودند شاهان و آزادگان
__________________________________________________ ___________
اسناد و منابع تاریخی و کهن، از سنگ نبشته ها گرفته تا کتاب های مورخان یونان باستان مانند هرودوت، گزنفون و استرابون و دیگر تاریخ نویسان و پژوهندگان همگی بر سر این نکته اتفاق نظر دارند که مردمآذربایجان در تبار و هویت ملی و فرهنگی و تاریخی و زبان و دین و عادات و رسوم با دیگر اقوام ایرانی یگانه اند. در کتاب بندهش ( خلاصه اوستا ) این کهن ترین سند، آمده است : « ایرانویچ ناحیت آذربایجان است [1]. ژان ژاک دمرگان باستان شناس فرانسوی و سرپرسی سایکس انگلیسی هم آذربایجان را ایرانویچ نوشته اند. بنابراین نام آذربایجان در آغاز دوران ورود و سکونت آریاییان در آن سرزمین، ایرانویچ بوده است. گذشته از ایرانویچ، نام دیگر آذربایجان آذرگشسب است که بنا به خبر شاهنامه به نام دو آتشکده مقدس آذرگشسب بود که یکی در باکو و دیگری در شیز یا تخت سلیمان واقع است. از نام های دیگر آذربایجان ، «مادخرد » بوده است . در دوران شاهنشاهی مادها و در آن روزگار ناحیه امروزی تهران، همدان، کرمانشاه، لرستان، و کردستان را « ماد بزرگ » و آذربایجان را « مادخرد » می خواندند. البته این استان را به روزگار مادها، افزون بر مادخرد، آتورپاتگان هم می نامیدند، یعنی نگهبان آتش.
__________________________________________________ ___________
آذربایجانیان، فرزندان مادان آریایی اند، همان قومی که کردان امروزی، بازماندگان ایشانند. استرابون جغرافی نگار سده نخست میلادی ( 66 ق . م ) نوشته است: « عادات پارسی ها مانند عادات مادی ها و شوشی ها و مردم سراسر ایران است[2].» ابراهیم پورداوود نیز ضمن اشاره به هم نژادی مادها و پارس ها نوشته است : « ماد یک قبیله ایرانی بود که اسم خود را به اقامتگاه خود داده . همین مادها بودند که در حدود 713 پیش از میلاد مسیح در مغرب ایران بنای استقلال گذاشتند و همدان ( اکباتانا ) را پایتخت خود قرار دادند و دولت آشور را منقرض کردند و سراسر ایران زمین و قسمت هایی از ممالک مجاور را زیر فرمان خود آوردند .»
__________________________________________________ ___________
زبان کهن آذربایجان، زبان "پهلوی آذری" بوده و بر پایه ی پژوهش های مورخان ایرانی و خارجی، زبان ترکی، دیرینگی چندانی در آذربایجان ندارد. در اثر هجوم ترکهای آسیای مرکزیبه آذربایجان که در فاصله سدههای هفتم تا دهم هجری رخ دادهاست، کم کم زبان آذری به بوته فراموشی سپرده، زبان ترکی جای آنرا گرفتهاست. پروفسور پیتر گلدن در کتاب خود که یکی از جامع ترین کتابها درباره تاریخ گروههای مختلف ترک چاپ شدهاست روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترک تبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آنوتولی به ایران سرازیر شدند.[3]
__________________________________________________ ___________
به گواهی تاریخ، ورود ترکان به آذربایجان، از زمان سلجوقیان آغاز شد. آنان که ایل های دامدار و کوچ نشینی بودند، به هوسِ مراتع خُرّم و سرسبز آذربایجان به آن جا درآمدند. پس از ترکان، نوبت به مغول ها رسید. آنها که نزدیکیِ زبانی و نژادی با ترکان داشتند و همچنین برخی از لشگریان آن ها، ترک ها بودند، مراغه، سلطانیه و تبریز را به پایتختی برگزیدند و بومیان آذربایجان را به زیر سلطه ی خود درآوردند. در اثر ارتباط بومیان آذربایجان با حاکمان مهاجم، کم کم واژگان ترکی به گویش آذری راه یافت. همچنین گذشت زمان و قدرت گرفتن هر چه بیشتر مهاجمان و کوچ های پی در پی آنان به آذربایجان از یک سو و حاکمیت هزار ساله ی ترکان بر ایران از سوی دگر، باعث شد که با گذشت نزدیک به 700 سال از زمان سلجوقیان، زبان ترکی جای گویش پهلوی آذری را بگیرد. از میان رفتن گویش پهلوی آذری، نخست در بیرون از شهرها آغاز گردید، ولی کم کم به شهرهای بزرگ نیز رسید. "زکریا بن محمد قزوینی" در کتاب "آثار البلاد" در سال 674 هجری نوشته است: «چه از جمیع بلاد آذربایجان هیچ شهری از دستبرد ترکان محفوظ نمانده است جز تبریز». [4]
__________________________________________________ ___________
"احمد کسروی تبریزی" در کتاب "آذری، زبان باستان آذربایجان" زیر عنوان آذربایجان پس از مغولان می نویسد: «پس از مغولان در ایران شورش بس سختی برخاست، زیرا چون ابوسعید در سال 735 درگذشت و او را جانشینی نبود، میان سران مغول، کشاکش افتاد و هنوز یک سال از مرگ ابوسعید نمی گذشت که سه پادشاهی بنیاد یافت و ایرانیان که این زمان بسیار خوار و زبون می بودند زیر پا لگدمال شدند و چون آذربایجان تختگاه مغول بوده بیشتر این کشاکش ها و جنگ ها در آن جا رخ می داد و بیشتر زیان و آسیب به آن جا می رسید و مردم از پا افتاده نابود می شدند. در آن زمان ها بود که شهر تبریز گزند سختی دید.» [5]
به سخنان دیگر نویسندگان و تاریخ نگاران مشهور در این باب نگاهی میافکنیم:
«مسعودی» مورخ اوایل سدهی چهارم ق. در کتاب خود "التنبیه و الاشراف" پس از ذکر نام بلاد ایران (مانند: آذربایجان، ری، طبرستان و…) میگوید که: «همهی این بلاد، کشوری واحد بودند و پادشاه و زبانی واحد داشتند جز این که در برخی واژگان تفاوتهای داشتند مانند پهلوی و دری و آذری و دیگر زبانهای فارسی». [6]
هنینگ خاورشناس آلمانی در کتاب خودش«زبان کهن آذربایجان» میگوید جای هیچ گونه تردید جدی وجود ندارد که پیش از ورود ترکان، مردم آذربایجان و زنجان نیز همانند مردم سایر مناطق ایران، به یکی از زبانهای ایرانی گفتوگو میکردند.[7]
کهنترین منبعی که از زبان «آذری» به عنوان یکی از زبانهای «ایرانی» یاد کرده، «ابن مقفع» (کشته شده در: 142ق) است که گفتهی وی در کتاب «فهرست» ابن ندیم نقل شده است: زبان آذربایجان، «پهلوی» (الفهلویة) بوده که منسوب است به پله (فهله)، یعنی سرزمینی که شامل ری و اصفهان و همدان و ماهنهاوند و آذربایجان بوده است.[8]
«ابواسحاق ابراهیم اصطخری» جغرافینگار سدهی چهارم ق. در کتابش «المسالک و الممالک» ، به صراحت زبان مردم آذربایجان را «فارسی» (الفارسیة) میخواند. [9]
«ابن حوقل» (اواخر سدهی چهارم ق.) نیز در کتابش «صورةالارض یا سفرنامه» به روشنی مینویسد که: «زبان مردم آذربایجان و بیشتر ارمینیه فارسی است».[10]
«مقدسی» نویسندهی اواخر سدهی چهارم ق، در کتابش «احسن التقاسیم» سرزمین ایران را به هشت اقلیم تقسیم نموده مینویسد: «زبان مردم این هشت اقلیم، ایرانی (العجمیة) است؛ جز این که برخی دری و بعضی پیچیده (منغلق) است و همهی آنها فارسی نامیده میشود». وی میافزاید که «فارسی آذربایجان در حروف، به فارسی خراسان شبیه است» .[11]
در اوایل سدهی هفتم ق. «یاقوت حموی» در کتابش «معجم البلدان» مینویسد: «مردم آذربایجان زبانی دارند که آن را "آذری" (الآذریة) مینامند و برای دیگران مفهوم نیست» [12]
«حمدالله مستوفی» مورخ اوایل سدهی هشتم ق. دربارهی زبان مردم «مراغه» در کتابش «نزهةالقلوب» مینویسد: «زبانشان پهلوی مغیر است» ؛ و دربارهی زبان مردم «زنجان» میگوید: «زبانشان پهلوی راست (= کامل) است» ؛ و دربارهی زبان مردم «گشتاسفی» (ولایتی میان اردبیل و باکو) اظهار میدارد که: «زبانشان پهلوی به جیلانی بازبسته است» [13]
__________________________________________________ ___________
به این ترتیب آشکارا می بینیم که مردم ماد ( آذربایجان ) مثل پارت ها ، پارس ها و باکتریان ( بلخیان ) یکی از اقوام ایرانی هستند که چند هزار سال است با دین و فرهنگ و آداب و رسوم مشترک در کنار هم زندگی می کنند و تا قرن پیش با زبان مشترک آذری پهلوی ( فارسی ) با یگدیگر سخن می گفتند و به قول فردوسی و نظامی گنجوی به نام ایران و ایرانی شناخته شده اند. این زبان پس از گذشت چند هزار سال هنوز در بعضی از روستاهای آذربایجان متداول است .از آن گویش هنوز دوبیتی ها و آثاری برجای مانده است. ( مراجعه کنید به رساله روحی انارجانی قرن 11 هجری و کتاب چهار جلدی تذکره شعرای آذربایجان تالیف محمد دیهیم و کتاب زبان فارسی در آذربایجان گردآوری ایرج افشار)
__________________________________________________ ___________
موضوع از میان رفتن یک زبان و بازتولید آن در زبان تازه، بحثِ جدیدی نیست. در تاریخ از این دست بسیار بوده، نمونه ی آن از میان رفتن زبان های مردم مصر و شمال آفریقاست که جای خود را به زبان عربی داده اند و یا زبان های برخی از مردم آسیای میانه، اران (جمهوری آذربایجان) و آسیای صغیر که در زبان ترکی حل شده اند. اگر به تاریخ ایران نگاهی بیاافکنیم نزدیک 1200 سال از1400 سال ایرانِ پس از اسلام، زیر سلطه ی حکومت های ایلی و قبیله ای و نزدیک 900 سال از آن زیر نظر حکومت ایل های ترک زبان غزنوی، سلجوقی، قراختایی، غز،آق قویونلو، قرا قویونلو، صفوی، افشاریه و قاجار گذشته است. این تاریخ نشان می دهد تنها سالیانی اندک، ایران، شاهد سلسله ای ایرانی بوده است. اکنون کدام خردمند است که بتواند افسانه ی ستم فارس ها! را باور کند؟
کتاب با ارزش و مستندی از استاد احمد کسروی به نام"آذری یا زبان باستان آذربایجان"موجود است کهبا دلیلهای دانشمندانه و گواههای استوار پاسخ دندانشکن و مشت سختی بر دهان بیگانهپرستانپان ترک میزند. این کتاب نشان میدهد که "ملیت" آذربایجانی، "ایرانی"، زبانش "فارسی" (آذری) و "تاریخش" همواره با دیگر ایرانیان پیوسته بوده و میباشد. این کتاب همچون استخوان درشتی در گلوی کسانی که میخواهند آذربایجان را بیسر و صدا ببلعند گیر کرده آنان را خفه میکند. لیکن این کتاب بیمانند را به شما خوانندگان گرامی که میهن خود را دوست دارید توصیه میکنم. دشمنان فرهنگ ایران استاد احمد کسروی رادر??اسفند????به همراه منشی اش بی رحمانه به قتل رساندند...
زنده باد آذربایجان...ننگ باد تجزیه طلبان
متن یکی از نامه هایی(ایمیل)که به آقای پروفسور پیتر گلدن فرستادم:
بر گرفته از:
کتاب بندهش ( خلاصه اوستا )- فرنبغ دادَگی
کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان- احمد کسروی تبریزی
کتاب آثار البلاد- زکریا بن محمد قزوینی
کتاب تاریخ ماد- دیاکونف- ترجمه کریم کشاورز
کتاب نظری به تاریخ آذربایجان- دکتر محمد جواد مشکور
کتاب آذربایجان و زبان دری- ابراهیم پورداوود
کتاب تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان- غلامرضا انصافپور
کتاب دانشنامه اسلام- ولادیمیر مینورسکی
کتاب معرفی تاریخ مردم ترک- پروفسور پیتر گلدن (An Introduction to the History of the Turkic peoples
کتاب التنبیه و الاشراف- مسعودی
کتاب زبان کهن آذربایجان- هنینگ
کتاب فهرست- ابن ندیم
کتاب المسالک و الممالک- اصطخری
کتاب صورةالارض- ابن حوقل
کتاب احسن التقاسیم- مقدسی
کتاب معجم البلدان- یاقوت حموی
کتاب نزهةالقلوب- مستوفی
تارنمای اخبار روز- مقاله "بابک خُرّمدین و داستانِ تحریفِ تاریخِ آذربایجان" ازمسعود لقمان
پی نوشته ها:
[1] - فرنبغ دادَگی، بندهش ( خلاصه اوستا )، گزارنده: مهرداد بهار، صفحه 128
[2] - استرابون، به نقل از کتاب تاریخ ماد، تالیف دیاکونف، ترجمه کریم کشاورز ، صفحه 85
[3] - پروفسور پیتر گلدن، معرفی تاریخ مردم ترک، صفحه 386
[4] - زکریا بن محمد قزوینی، آثار البلاد، گوتینگن آلمان، صفحه 227
[5] - احمد کسروی تبریزی، آذری یا زبان باستان آذربایجان، فردوس، 1379، صفحه های 122-121
[6] مسعودی، علی بن حسین: «التنبیه و الاشراف»، به تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، 1357 ق(ص 8-77)
[7] هنینگ، و. ب.، «زبان کهن آذربایجان»: سایههای شکار شده، بهمن سرکاراتی، نشر قطره، 1378 (ص 6-315)
[8] ابن ندیم، محمد بن اسحاق: «فهرست»، ترجمهی رضا تجدد، انتشارات ابن سینا، 1346 (ص 22)
[9] اصطخری، ابواسحاق ابراهیم: «المسالک و الممالک»، لیدن، 1927 (ص 2-191)
[10] ابن حوقل، ابوالقاسم: «صورةالارض یا سفرنامهی ابن حوقل»، ترجمه و توضیح دکتر جعفر شعار، انتشارات امیرکبیر، 1366 (ص 97).
[11] مقدسی، محمد بن احمد: «احسن التقاسیم»، لیدن، 1906 (ص 378 و 259 )
[12] یاقوت حموی، ابوعبدالله: «معجم البلدان»، بیروت، دارصادر، 1374 ق. (ج1/ ص128)
[13] مستوفی، حمدالله: «نزهةالقلوب»، به کوشش محمد دبیرسیاقی، انتشارات طهوری، 1336 (ص 67 و 100 و 107)
همچنین دوست گرامی سرور سهراب چمن آرا جستاری قابل تامل و مستند با عنوان "دفاع از ایران در مقابل پان ترک و عرب" در تارنمای خود تهیه نموده اند که توجه شما را به آن جلب میکنم: www.chamanara.net
بابک وزیری